نام علمی : Septoria leaf blotch
به
این بیماری، سوختگی خالدار برگ گندم نیز گفته میشود و نخستین بار در كشور در سال
1320 توسط پتراك و سپس در سال 1326 توسط اسفندیاری گزارش شده است. هم اكنون نیز در
برخی استانهای كشور از جمله ؛ گلستان، مازندران، خوزستان، فارس و ایلام مشاهده شده
و خسارت میزند
نشانههای
بیماری ابتدا به صورت لكههای كوچك نامنظم به رنگ قهوهای مایل به قرمز ظاهر میشود.
لكهها بوسیله رگبرگها محدود شده و بصورت طولی توسعه مییابند. به تدریج كه لكهها
پیشرفت میكنند، از مركز تغییر رنگ داده و خاكستری میشوند و به مرور تمام سطح برگ
را فرا میگیرند و در نهایت خالهای سیاه ریز (پیكنیدیومها ) در روی لكهها ظاهر میشوند.
در اغلب موارد زردی و خشكیدگی برگ نیز اتفاق میافتد.
عامل
بیماری در مرحله غیر جنسی قارچ
Septoria
tritici
Rob.in
Desm.
(ایجاد پیكنیدیوم و پیكنیدیوسیپور میكند ) و در مرحله جنسی قارچ
.
Mycosphaerella
graminicola (Fuckel )Schroeter
( ایجاد پرتیسیومها، آسك و آسكوسپور میكند ) میباشد.
پیكنیدیوسپورها
شفاف، رشتهای باریك و اندازه آنها 4/3-7/1
*
86-39 میكرومتر میباشد.
آسكوسپورها شفاف، بیضوی و 6-
5/2
* 16-9 میكرومتر با دو
سلول مساوی است.
در
سیكل بیماری، كاه و
بقایای گندم منبع اینوكلوم اولیه هستند.
پیكنیدیوسپورها برای ماهها در دمای 10-2 درجه سانتیگراد زنده باقی میمانند.
مایعی كه در آن اسپورها تراوش میشود، آنها را از تاثیر تابش نور خورشید و خشك
كردن حفظ كرده و جوانهزدن آنها را تحریك میكند. در شرایط مرطوب این اسپورها بوجود
آمده و در
اثر باران انتشار یافته و در فصل زراعی آلودگیهای اولیه را
سبب میشوند.
آسكوسپورها در تابستان و پاییز ایجاد شده و
لوله تندش حاصل از دو
نوع
اسپور، گندمها را بطور مستقیم یا از راه روزنه آلوده میكنند. حرارت مناسب برای
جوانهزدن و ایجاد آلودگی 15 تا 25 درجه سانتیگراد و محدوده آن 5 تا 35 درجه
سانتیگراد است.
حقدل
و بنیهاشمی (1381) نحوه بقا و تعیین دامنه میزبانی
S.tritici
را
مورد بررسی قرار دادند. در مطالعه بقا قارچ،
برگهای آلوده حاوی پیكنیدیوم در اعماق
مختلف خاك (0-10-20-30 و 40 سانتی متری) قرار داده شدند. پیكنیدیوسپورها در سطح
خاك قدرت جوانهزنی خود را بعد از گذشت 8 ماه كاملاً
از دست داده، در صورتیكه در دمای 5-4
درجه سانتیگراد قدرت جوانه زنی اسپورهای قارچ بعد از 25 ماه به 18 تا 20 درصد
رسید. در اعماق مختلف خاك با كلونیزه شدن برگها توسط قارچهای پودهزنی (ساپروفیت)،
پیكنیدیومها در مدت كمتر از دو ماه از بین رفتند.
جهت تشكیل فرم جنسی در شرایط
طبیعی، بوتههای گندم آلوده به سپتوریوز بعد از برداشت در هوای آزاد قرار داده شد.
مشخصات مورفولوژیكی فرم جنسی تولید شده با مشخصات
M.graminicola
گزارش شده توسط محققین دیگر مطابقت داشت، ولی به
علت عدم تندش آسكوسپورها اثبات بیماریزایی انجام نگردید. تلاش برای تشكیل فرم جنسی
در آزمایشگاه موفقیت آمیز نبود، همچنین از بذور جمعآوری شده از مزارع گندم آلوده
به سپتوریوز، قارچ عامل بیماری جداسازی نشد.
جهت بررسی دامنه میزبانی قارچ به
منظور تعیین نقش علفهای هرز در بقا و ازدیاد عامل بیماری، در شرایط گلخانه گیاهان
مختلفی كه تعدادی از آنها علفهای هرز مزارع گندم میباشند، با جدایههای پاتوژن
مایهزنی شدند. چهل تا چهل و پنج روز بعد از مایهزنی، در برگهای خشك و پیر دو
گیاه
Lolium
rigidum
و
Secale
cereale
پیكنیدیومهای قهوهای و ریز مشاهده گردید كه با اثبات بیماریزایی
روی گیاه گندم، دو گونه فوق میزبان ثانوی برای قارچ تعیین گردیدند. در شرایط مزرعه
در هیچ یك از علفهای هرز بررسی شده علایم سپتوریوز مشاهده نگردید.
مبارزه
میزان
كاهش عملكرد ناشی از آلودگی سپتوریوز برگی در ارقام تجاری گندم با مقاومتهای
متفاوت در خوزستان بررسی شد. به جز رقم چمران كه نسبت به بیماری نیمه مقاوم
ارزیابی گردید، تقریباً تمامی ارقام گندم نان توصیه شده یا در حال كشت استان نسبت
به آن حساس میباشند.
در این مطالعه درصد كاهش عملكرد چمران به عنوان یك رقم نیمه
مقاوم، نسبت به ارقام حساس و نیمه حساس توصیه شده استان در مزارع آلوده بررسی شد.
نتایج نشان داد كه میزان كاهش عملكرد رقم چمران در زمانهای مختلف آلودگی نسبت به
شاهد محافظت شده (با قارچكش) 3 تا 11 درصد بود. حداكثر كاهش عملكرد ارقام حساس
فلات، اترك و داراب2 به ترتیب 44، 42 و 31 درصد تعیین شد.
بیشترین خسارت در ارقام
حساس مربوط به وزن هزار دانه و تعداد دانه در سنبله بود. كاهش عملكرد چمران نسبت
به ارقام حساس بطور معنیداری، كمتر بود (دادرضایی و همكاران ، 1381).
مقاومت
لاینهای پیشرفته گندم دیم در برابر بیماری سپتوریا برگی در مراحل گیاهچهای و
گیاه كامل در نقاط مختلف ایران، مورد بررسی و ارزیابی قرار گرفت. به منظور تعیین
مقاومت 200 ژنوتیپ پیشرفته گندم دیم سردسیری و گرمسیری، جدایههای عامل بیماری از
مناطق مختلف كشور جمعآوری و پس از جداسازی از بافت میزبان، روی محیط كشت مصنوعی
YMSA
خالصسازی و تكثیر
شدند. مخلوط جدایهها در شرایط دمایی 18 درجه سانتیگراد و رطوبت 85% در فیتوترون،
روی گیاهچهها مایهزنی گردید و در دومین و سومین هفته پس از تلقیح از سطح نكروز
برگ یادداشت برداری به عمل آمد.
برای ارزیابی مقاومت در شرایط مزرعهای، لاینها
در خطوط یك متری و فواصل 30 سانتیمتر از هم كشت شدند و تلقیح طبیعی و مصنوعی با
استفاده از جدایههای همان محل در شرایط مناسب و زیر سیستم افشانه انجام گرفت.
یادداشت برداری پس از توسعه كافی بیماری روی رقم حساس انجام شد. نتایج مبین این
بودند كه بین تیپهای آلودگی گیاهچهای و گیاه كامل ارتباط معنیداری وجود ندارد و
نیز ارتباط بین تیپهای آلودگی گیاه كامل بین دو محل اجرا به ویژه برای لاینهای
سردسیر معنیدار نیست.
همچنین بر مبنای تیپ آلودگی گیاه كامل ارتباط معنیداری
وجود ندارد و نیز ارتباط بین تیپهای آلودگی گیاه كامل بین دو محل اجرا به ویژه
برای لاینهای سردسیر معنیدار نیست. همچنین بر مبنای تیپ آلودگی گیاه كامل 8%
لاینها بدون هیچگونه آلودگی، 9% مقاوم، 15% نیمه حساس و بقیه كاملاً حساس بودند
(ترابی و همكاران ، 1381).